مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مطلع هر شعر تماشای توست...

معذرت خواهی

سلام مهديار مامان میدونم خیلی دیر اومدم اما خب پسرم قول میدم از این به بعد زود به زود برات بنویسم پسر گلم بعد به دنیا اومدنت واسه خاطر اینکه درجه زرديت بالا بود بستری شدی و گذاشتنت تو دستگاه به جرات میگم بدترین لحظه عمرم لحظه ای بود که چشم بند برات گذاشتن و گذاشتنت تو دستگاه .روزاي خیلی سختی بود تجربه ای نداشتم ولی خب گذشت و تو روز به روز جلوی چشم منو بابات رشد کردی و بزرگ شدی یه مدت درگیر کوليکت بودیم بعد واکسن دو ماهگی بعد اون درگیر مراسم ازدواج دایی هاديت بودیم و دو سه روز بعدش تو رو ختنه کردیم و بعدش واکسن چهار ماهگی تا الان که خداروشکر بزرگتر شدی و شدی همدم مامان وقتی پیش همیم حس میکنم سنت بیشتره واقعا باهم بازی میکنیم میخندیم و خلاصه...
31 ارديبهشت 1394
1